روز آخر به دوستش گفت: احتمال شهادت من بیشتر از شما است!
0
دیدم در یک اتاق شیشهای هفت شهید است که رویشان را با ملحفه پوشاندهاند. قبل از اینکه ملحفه را کنار بزنم، چشمم به ساعت مچی روی دست شهید که از ملحفه بیرون زده بود افتاد. با خود گفتم یا امام حسین این اسماعیل نباشد. سختترین لحظه زندگیام بود. ملحفه را به سختی کنار زدم. اسماعیل بود.