هنگام اعدام هیچ نگرانیای در چهره نداشت
حجتالاسلام غلامرضا فیروزیان: «برادر طیب نقل میکرد در کربلا و کنار ضریح امام حسین (ع) به او گفتم: داداش! قسم بخور به همین امام حسین که دیگر چاقو نمیکشی! با چشم گریان نگاهی به من کرد و نگاهی به ضریح و سپس گفت: به این امام حسین دیگر چاقو نمیکشم! گفتم: چاقویت را بده به من! چاقویی را که رفیق همیشگی او بود، بلکه همه شخصیت او بود، به من داد و همچنان گریه میکرد! سپس به وطنمان برگشتیم. او از آن به بعد، دیگر دست به چاقو نبرد!»