یادداشتهای ناصرالدینشاه، چهارشنبه یکم اسفند ۱۲۴۵؛ دیشب برف زیادی آمده بود، حاجی حکیم، غلامحسین [و] پسر مُطلََب زدند و خواندند
0
از خواب برخاسته، حمام رفتم. احوالم بد نبود. دیشب برف زیادی آمده بود. روز هم میآمد. ابر و مه بود اما هوا گرمتر شده بود. امروز همه به کار و آرامی گذشت. شب را هم بعد از شام قُرُق شد. حاجی حکیم، غلامحسین [و] پسر مُطلََب زدند و خواندند؛ بعد خوابیدیم. الحمدلله تعالی علی کل حال. الآن که مینویسم، فقیری با شبپره بازی میکند.